می گوید:" گاهی کودکان سخنان بزرگترشان را به گونه ای دیگر <معنا می کنند>..." شیوه ی ادا کردن فعل "معنا کردن" خاص است. حسی که منتقل می شود، مفهوم جدیدی به این فعل در دایره واژگانم می دهد. در کُنه کار که می روم، قصور کتاب معنای واژگان را می یابم. منظورش تفاوت برداشتی است که کودکان از واژگان می گیرند با آنچه که والدین در ذهن می پرورانند و به آن امید بر زبان می رانند. همین معنا کردن ها از دوران کودکی مان سر منشاء مجموعه افکار، باورها و رفتارهایی می شوند که زندگی فردی، گروهی، مملکتی، جانداری را به بازی می گیرد. ظاهرا قصد یکایک ما ساختن بازیچه نیست اما ناگزیر از ناخودآگاه به این وادی کشیده می شویم. اینجا نقطه ایست که زبان شناسی با روانشناسی و علوم تربیتی، سیاست و اقتصاد و جامعه شناسی گره می خورد. 


گفت و گوی امروز، سازنده، رو به جلو، امیدوار کننده و در عین حال ترسناک بود! "سطوح جدیدی" از ذهن پیش رویم گشوده شد. هرچند اظهار نظر قطعی در مورد صحت و سقم ماجرا به بعد موکول می شود. اما نوعی احساس رازآلود در وجودم پا می گیرد که سرانجام ماجرا به کجاست؟ 

فعلا اما #معنای #سطوح_جدید در اولویت واکاوی های آتی ام هست.