زندگی به آزمایشگاه بزرگی بدل شده. آزمایشگاهی است و کیهانی از ناشناخته ها. یک به یک در بوته ی آزمایش. زمان، مکان، روان. اینجا آزمایشگاهی است با قواعد خاص خودش. قواعدی که گاه با نظرات ما منافات دارند. مثلا بارها در طی سالها چیزی را تجربه می کنی و حتی یکبار هم نتیجه ی ملموسی به دست نمی دهد. این رویداد سخت است. "اگر #نتیجه ندهد پس عمر من به هدر می رود!" "اگر نتیجه ندهد پس این تلاش بیهوده برای چیست؟" وهزارها هزار اینگونه #چرا ها و بازپرسی ها. عده ای از آزمایشگران نحیف نظریات خود را به نتایج آزمایش می بندند! کاری شبیه بستن آب در آبدوغ خیار به شدت رقیق! عده ای دیگر هم هستند که مبهوت یافته ها و تجربیات اینان می شوند.

 

'وه که ما در چه دنیایی زندگی میکنیم؟'


اما به آن دسته ی دیگر از آزمایشگرانی که از رویدادهای آزمایشگاه سرخورده و دیوانه می شوند زیاد سخت نمی گیرم. چرا که اینها فراتر از طاقت بشری است. مثلا همین #زمان را در نظر بیاورید. چه مصائب و رنج ها که بار نمی آورد. زمان ارتباط تنگاتنگی با #مرگ دارد. بیشتر نمی توان گفت.