۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

تاریکی چشمان

"بیش از همه، با از دست دادن بینایی دچار خسران خواهم شد."

نه درست نیست. 

"از دست دادن بینایی بزرگترین رنجی است که در آینده متحمل خواهم شد" و حتی بیشتر، رنجی که از هم حالا بروزش، خش جانخراشی بر وجودم می افکند.

برای منی که چشمانم جزئی از زندگی بوده اند، جزئی از دیدن زندگی، حرکت و سکون و آنچه این بین است، این درد را منحصرا تحمل ناپذیر می کند.

شاید که در چالش چشیدن رنج های بی پایان، این تنوع جالبی باشد، نمی دانم اما بهرحال بهتر است در نظر داشته باشیم که این فقط یک "شاید" و نه چیزی بیشتر.

چشمها دریچه ای هستند که روشنایی را از خود عبور می دهند و اجازه می دهند تا تفسیر شوند. برای از دست رفتن مفسر ناراحت نیستم. اصلا! حتی به قدر دانه ای. حتی اگر این رویداد به دست طبیعت انجام گیرد چه بسا خوشحال خواهم بود و در دل از دست دادنش را جشن می گیرم. آن هنگام شما هم دعوت خواهید بود. 

سوری به پهنای وسعت مغزم، با نوشیدنی ها و خوراکی هایی از جنس کلمات، جملگی مهمانان سرمست، ندار و از خود برون رفته و بر تارک هستی نشسته. جای همگی آنجاست و آنجا جا کم نیست. جملگی از بند جملات رها شده، شاعران خفته و واژگان عریان خواهند بود. آنموقع مرزی و حریمی نخواهد بود، پس دغدغه ای هم نیست.

اگر موعد گرفتن چشمانم فرا برسد، زبان و گوش و هرچه دارم در دستان خون آلودم تقدیمشان می کنم و آنوقت فقط یکبار خواهش می کنم تا چشمانم برای خودم بماند، هرچند خودی نباشد.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
اروند

عیش ادبی

"عیش ادبی"، عنوانی که "ابو" به مطالعه کردنمان نسبت می‌دهد. بنظرم عنوان جالبی هم هست. عیش بیش از همه یادآورد "لذت" است و در وادی خواندن، این لذت مفاهیم جالبی دارد. می‌فهمم که قرار نیست از خواندن چیز زیادی نصیبم گردد، اگر نوشته حامل پیامی نبود، از صرف بیهوده‌ی وقت دلگیر نخواهم شد. اما اینها صرفا برای جلوگیری از افسردگی نیست، که اگر بود هم مکانیزمی طبیعی است، این‌ها بخشی از دیدگاه تئوری و عملی زندگی است. در واقع بخشی از تعریف زندگی است. 
برگردیم به واژه‌ی عیش. از دید بیرونی‌ها هم تعبیر جالبی است و بنظر می‌رسد دیدگاه آنان را نیز راضی می‌کند. درواقع کسی که به عیش می‌پردازد، انسانی بی‌غم، بی‌مسئولیت و فارغ از هر دغدغه‌ای است. به قول پدر زوسیما این موضوع آرامش روانی ای در اطرافیان ایجاد می‌کند که یک بی‌مسئولیت در اطراف خود دارند و هر روز خوشحال و راضی خواهند بود که کسی بی‌مسئولیت‌تر از آنان زیست می‌کند! و چه بسا بهتر که این بی‌مسئولیت، ادعای مسئولیت پذیری هم کند!
زندگی جالبی است! واژه‌ی عیش ابعاد پنهانی هم دارد که به مرور می‌توان به آن افزود. مقصود آنکه که می‌تواند معانی جدیدی به خود بپذیرد. 
با این طلیعه می‌توانم از اتفاقاتی که "عیش ادبی" نامیدیمش بگویم. مثلا طلیعه‌اش "قصر" کافکا، دری باشد به دنیای ناشناخته‌ها و عجایب. از در که وارد شویم در دنیایی خواهیم بود که درگیری‌ها را حس نکنیم و متوجه گذر تند و تیز زمان نشویم و امروز در جایی بایستیم که گیج و منگ‌تر از همیشه با یک علامت سوال و تعجب دست در دست باشیم. در گذر سالها و ماه‌ها به "هنر رمان" رسیدیم که طلیعه‌اش "سبکی تحمل ناپذیر هستی" بود و بعد از غرق شدن  در آن ما را می‌رساند به سرمنزل "قصر". و این از عجایب عیش ادبی است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
اروند