مکبث و روح خیر و شر:
در گذشته ی بشر که می نگریم، صحنه ی مبارزه ی همیشگی خیر و شر در برابر ماست. اصلی ترین ایده هم بر میگردد به زرتشت که برای ما آشناتر و عمیق تر است. این صحنه چون زندگی است و به قول شکسپیر که زندگی سراسر صحنه ی نمایش است. مکبث در نگاه اول نمایانگر این سنت بوده و چون زمینی بایر که این دو نیرو در آن می جنگند تا در نهایت کدام یک ثمر آورد.
مکبث و روح جبری:
در قسمتی از این نمایش خواهران جادو ظاهر می شوند. خواهران پیشگو که از رویدادهای آینده خبر می دهند.
اولین مساله در رابطه با این دیدار عجیب است. چیزی که گویی در دنیایی دیگر میان مکبث، یارش و خواهران جادو می گذرد. این مرا به مساله ی ذهن دوجایگاهی بشر می برد.
مساله ی دوم در رابطه با خواهران جادو که سخنانشان جایگاه قطعی در ذهنیت مکبث و یارش می گیرد، بر میگردد به اطلاع از آینده، نوعی آینده ی محتوم. اما با این حال مکبث با این آینده ی حتمی به مبارزه برمیخیزد. نوعی مبارزه ی میان جبر و اختیار.
در نهایت سه مساله را در ذهن گره می زند؛ تفکر جدال نیک و بد زردشت، تئوری ذهن دوجایگاهی بشر و خاستگاه آگاهی در آن و ابر انسان نیچه و تفکر فراسوی نیک و بد او.
این سه مرا به نتیجه ای رهنمون می کند، اینکه ساخت ذهنی بشر در حال تغییر است و من، بصورت خیلی شخصی تمایل دارم این تغییر را به آزمایش بگذارم. و بسیار کنجکاو تا بدانم دغدغه ی بشری در زمان فراتر از نیک و بد چه است.