پی موضوعی در وب می چرخیدم که به شعری با احساس برخوردم. در همان نگاه اول لبخندی بر لبانم نشاند و مرا به سال های پیش، وقتی خردسال تر بودم برد. همان زمانی که تک تک کلمات را پرشور می خواندیم. گاهی هم به معنای کلماتش فکر می کردم: "چجوری ایران را مثه جون خودمون بدونیم؟ چجوری دانا باشیم؟ وقتی که دانا بودیم چجوری میتونیم ایران رو حفظ کنیم؟"
امروز تقریبا مفهوم دانایی و توانایی و ابعادش در حفط میهن را می فهمم اما چالشم بزرگ تر شده؛ "چه زمانی ایران از ما، فرزندان خودش، دلشاد خواهد بود؟"

ماگل های خندانیم

فرزندان ایرانیم

ایران پاک خود را

مانند جان می دانیم

 

ما باید دانا باشیم

هشیار و بینا باشیم

از بهرحفظ ایران

باید توانا باشیم

 

آباد باشی ای ایران

آزاد باشی ای ایران

از ما فرزندان خود

دلشاد باشی ای ایران*

*از عباس یمینی شریف- روحش شاد!